دختران ایرانی و ماجراجویی که از حادثه نمی ترسند
به گزارش مجله آزمون اول، از آتش و حادثه نمی ترسند، با تماشا خون، ضعف نمی نمایند، آمادگی جسمانی بالایی دارند، ویژگی های زنانه را در کارهای سخت به کار گرفته اند و دوشادوش مردان در سوانح و حوادث حاضر می شوند و جان انسان ها را نجات می دهند.
به گزارش خبرنگاران، اینها مشخصات اولین گروه زنان آتش نشان است که از 7 سال پیش، در ایستگاه 400 آتش نشانی کرج مشغول فعالیت هستند و روزهای پرخطری را تجربه نموده اند.
ساعت حول و حوش 7:30 صبح است و هوا خنک. ساختمان 2طبقه آتش نشانی در فضای سبز بزرگی واقع شده است. جلوی ورودی ساختمان، خانم جوانی با مانتو و مقنعه طوسی به استقبالمان می آید. خودش را شعباندوست معرفی می نماید. با خوشرویی ما را به داخل ساختمان می برد. در طبقه همکف چند آتش نشان مرد نشسته اند. شعباندوست شرح می دهد که در این ایستگاه، آقایان در طبقه همکف هستند و خانم های آتش نشان در طبقه بالا. از پله ها بالا می رویم و وارد قلمرو خانم های آتش نشان می شویم.
در اتاق جلسات گروه، یک دستگاه پیج واقع شده است. دخترها از اطلاعاتی که به وسیله این دستگاه دریافت می نمایند می فهمند که به چه ماموریتی باید اعزام شوند. فضای اتاق با اینکه شباهت زیادی به محیط های نظامی دارد اما دخترهای جوان سعی نموده اند که برای دکوراسیون اتاق از وسایلی استفاده نمایند که سردی محیط را کمتر کند؛ گلدان، تنگ ماهی و کتابخانه ای که پر است از رمان و شعر و داستان هایی درباره زنان. البته از روی یک نشانه دیگر هم می گردد حدس زد که کارمندان این قسمت خانم هستند؛ نظم و نظافتی که در همه اتاق ها به چشم می خورد. یکی از دخترها با یک سینی چای وارد اتاق جلسات می گردد و بقیه گروه هم پشت سر او.
کم کم همه چیز برای آغاز یک گپ و گفت داغ با دختران آتش نشان آماده می گردد. آخر اینجا تنها ایستگاه آتش نشانی بانوان در کل کشور است و اینها هم اولین آتش نشانان زنی هستند که با پشت سر گذاشتن دوره هایی سخت و طاقت فرسا، وارد سازمان آتش نشانی شهرستان کرج و در ناحیه 2 آتش نشانی کرج 7 سالی است که به عملیات های متفاوت می روند.
عملیات به سرعت بنز
همه خانم ها، آتش نشان تمام هستند؛ یعنی اینکه همه درجه های یک آتش نشان را گرفته اند. لباس های سورمه ای مخصوص به تن دارند و کلاه ایمنی نقره ای رنگی بر سر. چکمه هایشان را به سرعت پا می نمایند و یکی یکی از میله فرود 5/3 متری ایستگاه سر می خورند و می روند پایین. این کار را آن قدر به سرعت انجام می دهند که در یک نگاه می گردد فهمید در کار خودشان چقدر حرفه ای هستند.
همراه سر دخترهای جوان آتش نشان، به طرف محوطه ایستگاه 9 آتش نشانی حصارک می رویم؛ تنها ایستگاهی که مردان آتش نشان در کنار زنان آتش نشان به کار مشغولند و با شنیدن هر زنگ خطری در فرصتی کوتاه آماده می شوند و خودشان را به ماشین های امداد و نجات می رسانند. امروز قرار است طبق برنامه روزمره شان بخشی از کارهایی را که در عملیات ها انجام می دهند نشانمان دهند. در پی دخترها وارد محوطه می شویم. آنها به طرف جایگاهی می روند که هر روز هر تیم بخشی از عملیات های امداد و نجات و حریق را آنجا تکرار می نماید تا آموزش ها از یادشان نرود. یک ماشین حریق وسط حیاط است.
دهقان نیری - رئیس ایستگاه- کنار ماشین حریق می ایستد تا برکار اولین بانوان آتش نشان نظارت داشته باشد؛ مثل همواره. 1، 2، 3...؛ دخترها کار را آغاز می نمایند. لوله 5/2اینچی ای را که طول آن به 20 متر می رسد از پشت ماشین برمی دارند. زهرا حاج ایل، لوله جمع شده و سنگین را با یک حرکت دست باز می نماید. زینب کریمی با جهشی سریع لوله آب را تا مقصد می کشد تا مسیر لوله برای خروج آب و کف هموار گردد. سپیده حسینی کنار ماشین ایستاده.
او وظیفه دارد که لوله را به مخزن آب وصل کند؛ این کار را انجام می دهد و منتظر علامت دوستانش می ماند تا راه آب را باز نمایند. محبوبه ابراهیمی و خورشید خوش صولت هم در انتهای لوله آب ایستاده اند و سر دیگر آن را به توربکس وصل می نمایند؛ وسیله ای توری و گرد که با گردش آب و کف در آن کف سنگینی ایجاد می گردد.
کف آن قدر سنگین است که وقتی دخترها با چکمه داخل آن می روند، ارتفاعش تا زانوهایشان می رسد. محبوبه با وسیله ای لوله ای شکل که سَر نازل کف نام دارد حرکت توربکس را کنترل می نماید تا کف در جهت درست راهنمایی گردد. با دستور سارا شعباندوست - سرپرست گروه بانوان ایستگاه 400- بچه ها کار را آغاز می نمایند. تمام این اتفاقات فقط ظرف 10 دقیقه می افتد. شاید به نظر کار راحتی باشد اما تا زمانی که خودتان این کارها را انجام ندهید، به سختی کار و سنگینی وسایل حریق و نجات پی نخواهید برد.
شعباندوست می گوید: ما هر روز به هر تیمی که شیفت داشته باشد آموزش هایی از این دست ارائه می دهیم. این آموزش ها حالت گردشی دارد و این طوری کار برای همه یک بار دیگر تکرار می گردد. در واقع، هدف از این آموزش ها بالا بردن ضریب هوشی و سرعت عمل بچه ها در عملیات هایی است که می روند.
پدر دختر شجاع
زهرا حاج ایل، محبوبه ابراهیمی، سپیده حسینی، محبوبه خوش صولت، زینب کریمی و سارا شعباندوست، 6 آتش نشانی هستند که به نمایندگی از دوستانشان اطلاعاتی را درباره ایستگاه آتش نشانی بانوان کرجی در اختیارمان قرار می دهند. این آتش نشانان جوان بهمن ماه سال 81، با گذراندن آزمون ورودی و پذیرفته شدنش در امتحانات مختلف، وارد سازمان آتش نشانی شدند.
شعباندوست - سرپرست گروه- با مکثی کوتاه می گوید: در این آزمون بیش از160 نفر داوطلب شرکت نموده بودند که از این تعداد تنها 12 نفر توانستند به مرحله خاتمهی برسند.
اما جالب ترین موضوع این است که بیشتر دختران آتش نشان به تشویق پدرانشان وارد آتش نشانی شده اند. زینب کریمی یکی از این افراد است: پدرم آتش نشان بود و همواره دوست داشت که یکی از بچه هایش کار او را دنبال کند. من آن زمان ترم آخر رشته حسابداری بودم که به تشویق پدرم وارد این کار شدم.
البته در بین بچه ها، سپیده حسینی به وسیله مادرش که پیگیرکارهایش بود، وارد شغل آتش نشانی شد. او تنها 2 ساعت مانده به تمام شدن مهلت ثبت نام از موضوع باخبر می گردد و به سرعت به سمت شهرداری کرج می رود تا فرم استخدامی را پر کند. او می گوید: آن روز مسؤول ثبت نام به من گفت بی خیال شوم، فرمم به موقع نمی رسد و من جا می مانم اما من با امیدواری فرم را پر کردم و تا پست منطقه دویدم تا یک وقت جا نمانم چون می دانستم که این همان کاری است که من در آن پیروز خواهم شد؛ چرا که من از بچگی عاشق شغل های پرتحرک بودم.
از لوله آب تا دستگاه نفس
بعد از قبولی در آزمون آتش نشانی، این گروه 12 نفره می بایست یک دوره آزمایشی سخت و طاقت فرسا را پشت سر می گذاشتند. آنها حتی 3 ماه بیشتر از آتش نشان های مرد مورد آزمایش قرار گرفتند تا موقع کار به مشکل برنخورند. برای دخترها خیلی مهم بود که هر مرحله را به خوبی پشت سر بگذارند؛ چراکه نگاه های مردم و مسؤولان روی آنها متمرکز بود؛ ضمن آنکه خودشان هم دوست نداشتند در مقابل مردان آتش نشانی که همدوره شان بودند کم بیاورند.
وقتی بچه ها انتخاب می شوند، امیر یزدانی - مدیر عامل سازمان آتش نشانی کرج- با آنها دیدار می نماید و کار را تا حدودی برایشان تعریف می نماید.
سرپرست اولین زنان آتش نشان ایران می گوید: این کار برای اولین بار بود که در کشور انجام می شد و اگر پیگیری های مدیر عامل سازمان نبود، شاید چنین اتفاقی در ایران نمی افتاد. پس دخترها باید خوب ظاهر می شدند تا حرف و حدیثی باقی نماند و اعتماد مردم به ناجیان زن جلب گردد. دوران آموزشی با اینکه خیلی برای دخترها سخت بود اما آنها را حسابی آبدیده کرد.
محبوبه ابراهیمی می گوید: در دوران آموزشی زمان بندی خیلی برایمان مهم بود. گاهی اوقات مسؤولان آموزش، یک حریق صوری درست می کردند و ما می بایست به نوبت آن را خاموش می کردیم یا اینکه دستگاه تنفس را به سرعت می بستیم و باز می کردیم. به هر حال، شرایط به گونه ای بود که ما 12 نفر دوست داشتیم با مردها همگام باشیم و در مراحل مختلف آموزش از آنها کم نیاوریم.
دوره های آموزشی تئوری و شیمی حریق، پشت سر گذاشتن یک دوره امداد و نجات در کوهستان وکار با تیرول (سرسره مرگ)، آن هم در ارتفاعات 30-20 متری، فقط بخشی از مراحلی است که این دخترها پشت سر گذاشته اند. آنها حتی با وسایلی کار نموده اند که در ابتدا کار کردن با آنها خیلی سخت به نظر می رسید؛ انواع و اقسام ابزارها مثل طناب، نردبان و دستگاه های برش، سرنازل کف (وسیله ای که با آن کف می زنند)، سرنازل آب (وسیله ای که با آن آب می زنند)، لوله های 5/2 و 5/1 اینچی آب که طول هر بند آن به 20 متر می رسد، چنگک (برای جابه جایی اشیای سنگین مثل الوار)، تبر، قفل بر، دستگاه لوکاس (وسیله ای که برای باز کردن در از آن استفاده می گردد)، کاتر (وسیله ای برای برش) و...؛ اینها وسایلی هستند که دختران آتش نشان در عملیات هایی که پیش می آید از بخشی از آنها استفاده می نمایند.
راند دوم، آمادگی جسمانی
یکی از پارامترهایی که دخترها خیلی در اوایل کار و در دوران آموزشی با آن به مشکل بر می خوردند پرتاب لوله 5/2 اینچی آب بود. زینب می گوید: آن اوایل پرتاب لوله خیلی سخت بود اما بعد با تکرار و تمرین این کار برای همه بچه ها آسان و راحت شد. البته دیگر وسیله ای که انجام کار با آن پر استرس به نظر می رسید لوله فرود بود؛ همان لوله ای که وقتی زنگ خطر ایستگاه به صدا درمی آید بچه ها باید به وسیله آن خودشان را به ماشین های آتش نشانی حریق و امداد یا نجات برسانند.
زهرا حاج ایل تعریف می نماید: در دوران آموزشی بچه ها باید از یک لوله 4 متری می پریدند پایین. این کار با سوزش شدید دست ها همراه بود. اوایل هر کس با آن پایین می رفت، یک صدای تالاپ به گوش می رسید و بقیه می ترسیدند با لوله پایین بروند اما الان طوری شده که بچه ها وقتی می خواهند به خانه شان بروند، گاهی اوقات از سر تنبلی از لوله فرود استفاده می نمایند. با تمام این سختی ها، دختران آتش نشان حالا حدود 7 سال است که در 3شیفت (24 ساعت کار و 48 ساعت استراحت) در این شغل فعالیت می نمایند و حادثه های تلخ و شیرین زیادی را هم پشت سر گذاشته اند. اما همه این دوره ها یک طرف، آمادگی جسمانی یک طرف دیگر.
خورشید خوش صولت می گوید: ما برای آنکه مهارتمان در عملیات ها بالا برود، یک دوره تکمیلی آموزش یاری های اولیه را زیر نظر هلال احمر پشت سر گذاشتیم اما این خاتمه ماجرا نبود، بلکه برای پذیرفته شدن دخترها در سازمان آنها باید یک دوره تست های سنگین آمادگی جسمانی را هم می گذراندند تا به شان بگویند آتش نشان زن.
زهرا در ادامه صحبت های دوستش می گوید: دراز و نشست یکی از مراحل تست های آمادگی جسمانی بود که وقتی نوبت به آن می رسید همواره عزا می گرفتیم. البته بعد از دراز و نشست، بارفیکس بود که نفسمان را می گرفت اما برای اینکه قبول شویم باید هرجور که بود این کارها را به درستی انجام می دادیم.
به هر حال و به هرسختی که بود دختران کرجی توانستند با پشت سر گذاشتن مراحل تئوری و عملی سازمان آتش نشانی، بشوند اولین زنان آتش نشان ایران.
من 125، همسرم 110، پسرم 115
زنان آتش نشان کرجی از ابتدای ورودشان به سازمان آتش نشانی و شرکت در عملیات های مختلف خاطرات زیادی دارند؛ خاطراتی که شاید احتیاج باشد چند جلد کتاب به آنها اختصاص داد.اما در اینجا تنها چند نمونه از خاطرات به یادماندنی آنها را می خوانید؛ مثل خاطره اولین عملیاتی که دختران آتش نشان رفتند.
همه دخترها این خاطره را از حفظند اما زهرا حاج ایل به نمایندگی از بقیه بچه ها خاطره تلخ غرق شدن محمد دانیال 2 ساله را در استخر خانه شان در مهرشهر کرج برایمان تعریف می نماید.
آن روز اولین و سخت ترین عملیات ما بود. بعد از آنکه زنگ ایستگاه به صدا عایدی، ما ظرف 8 دقیقه خود را به محل حادثه رساندیم. بچه یک ربعی می شد که در آب استخر افتاده و خفه شده بود.یکی از مردان آتش نشان به سرعت داخل آب رفت و بچه را بیرون کشید. آغاز کردیم به احیای او. در آن لحظه مادر دانیال اشک می ریخت و بر سر و صورت خود می زد.شب قبل پدر دانیال به همسرش گفته بوده خواب دیدم بچه در آب استخر می افتد و می میرد. حواست به او باشد و همین اتفاق هم می افتد.
زهرا ادامه می دهد: هنگام احیا برای یک لحظه سینه پسرک بالا آمد. مادرش فکر کرد زنده شده اما برخلاف تصور او، محمد دانیال 2 ساله خیلی پیش از آنکه ما برسیم جان داده بود.
زهرا و همکارانش آن روز لحظات دلخراشی را پشت سر گذاشتند؛ خیلی جلوی خودمان را گرفتیم که گریه نکنیم. چشم همه به ما بود و باید کارمان را درست انجام می دادیم. بعد از عملیات تا مدت ها صحنه های آن حادثه در ذهنمان بود.
سپیده حسینی در ادامه صحبت های همکارش می گوید: آن لحظه آتش نشانان آن قدر گرم کارشان هستند که دیگر فرصتی برای متاثر شدن ندارند اما همین که عملیات خاتمه می گیرد، تازه صحنه به صحنه آن حادثه در ذهنشان جان می گیرد. البته دختران جوان ایستگاه آتش نشانی 400 کرج خاطرات خوب هم زیاد دارند.
خورشید خوش صولت یکی از متاهلان تیم است. او بعد از آنکه وارد کار آتش نشانی شده، با یک پلیس ازدواج نموده است. این موضوع از همان زمان تا الان برای دوستان خورشید سوژه شده. خوش صولت می گوید: دوستانم می گویند خودت 125 هستی و همسرت 110؛ وای به حال بچه ات. او حتما 115 می گردد؛ یعنی کارشناس اورژانس. حالا خورشید از 3ساعت حق شیری که به او داده اند، استفاده می نماید تا زودتر به خانه اش برسد و به سید مهدی پسر 5/1ساله اش رسیدگی کند.
منبع: خبرنگاران سرنخ سال 1388
منبع: همشهری آنلاین