روایت آیینی که باستان شناسان خارجی آن را مسخره می کردند

به گزارش مجله آزمون اول، اسماعیل یغمایی در این کتاب به دهه 40 شمسی برمی شود. به روستای صوغان شهرستان سیرجان و آیینِ عروس قنات که در آن موقع هنوز پابرجا بوده، آیینی که باستان شناسان خارجی آن را به تمسخر می گیرند. از سوی دیگر در گیر و دار حفاری تپه یحیی که از مهم ترین حفاری های ایران است، اتفاقات عجیبی رخ می دهد.

روایت آیینی که باستان شناسان خارجی آن را مسخره می کردند

اسماعیل یغمایی در این کتاب خواننده را سرِ کلاس سیمین دانشور می برد و روزهایی که به تازگی رشته باستان شناسی در ایران ایجاد شده بود. لحظات نفس گیر در این کتاب زمانی می رسد که حفاری بلژیکی ها در مرز ایران و عراق در جایی ناشناخته به نام چنارباشی شروع می گردد. نقطه ای که حفاری معمولی در جریان نیست و کار به جایی می رسد که یغمایی سر از آن سوی مرزها درمی آورد و قرار است نقاطی را شناسایی و نقطه گذاری نمایند اما هیچ کس نمی داند این کار به چه دلیلی انجام می گردد؟ نقشه چیست و قرار است چه اتفاقی بیافتد.

او در این کتاب از روزهایی می نویسد که به جایِ لوله کش موزه استخدام می گردد، در این زمان ارتباط او با دکتر نگهبان بیشتر شده و فصل جدیدی در زندگی حرفه ای اش از سر گرفته می گردد.

روی جلد کتاب بخشی از خاطرات یغمایی این طور آمده است: دلم می خواست این شهامت را داشتم بروم نزدیک یک پاسگاه عراقی و داد بزنم: من اینجام! لعنتی ها بیایید مرا بگیرید و بکشید! راستش این که واقعا به جان آمده بودم. دقیقه ها می گذشتند، اما کند. بالاخره ساعت شد ده، شد یازده، ظهر شد. صدای اذان از رادیو ترانزیستوری عرب ها از دور به گوش می رسید. شد یک، دو، سه ...

از فاضل هیچ خبری نبود. هر چه از روز می گذشت، دلواپسی و وحشت من بیشتر می شد. حالا دلم می خواست خورشید نرود، بماند. همین طور بتابد تا از این قفس زودتر خلاص شویم. وضع ما درست مثل پرنده های گرفتار در قفس بود که هر آن انتظار داشتند سرشان را ببرند. خورشید خیلی زودتر از آن چه فکرش را می کردم رفت. غروب شد. آخر در کوهستان آفتاب زودتر می رود. دیگر به ساعت هم نگاه نمی کردم. پاک ناامید شده بودم.

از این باستان شناس تا کنون کتاب های داستان پیامبران، آنالیز های باستان شناسی در منطقه ایوه با پرفسور هنری رایت، امامزاده های تهران، ری و شمیران، شوش، شهر پانزدهم، کاخ بردک سیاه، آرایه های زینتی در ایران باستان، گیسوان هزارساله، وقتی که بچه بودم...، آن قصر که جمشید.../پیشینه شناسی تخت جمشید و کتابی در حوزه بچه ها با نام خانم پنگوئن و آقای کانگورو منتشر شده است.

در پشت جلد کتاب نقاط امن درباره یغمایی این طور نوشته شده است: نخستین بار در سال 1347 اسماعیل یغمایی با استاد نگهبان روانه کاوش در هفت تپه شد و پس از آن در درازای بیش از نیم سده این راه را ادامه داد. او جزو گروه های باستان شناسی، سرپرست کاوش هایی چون کاه های بردک سیاه، سنگ سیاه، مهرکده و آتشکده محمدآباد (دشستان)، تپه قلایچی (بوکان)، تپه حصار (دامغان) و ... بوده است. جز این نزدیک بیست سال در موسسه فرهنگی موزه های بنیاد به کارشناسی اشیاء پرداخته است.

این کتاب در 231 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 75هزار تومان با جلد گالینگور در انتشارات دادکین منتشر شده است. امکان تهیه این کتاب به صورت غیرحضوری از صفحه اینستاگرام ناشر کتاب امکان پذیر است.

یزد بلاگ: یزد بلاگ | جذابیت های تاریخی و اقلیم شهر جهانی یزد

انوار بلاگ: انوار بلاگ | انجمن و وبلاگ های انوار

منبع: گردشبان
انتشار: 4 مهر 1400 بروزرسانی: 4 مهر 1400 گردآورنده: quiz1.ir شناسه مطلب: 26549

به "روایت آیینی که باستان شناسان خارجی آن را مسخره می کردند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "روایت آیینی که باستان شناسان خارجی آن را مسخره می کردند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید