علیرضا طبایی شاعر کاغذهای ابدی است
به گزارش مجله آزمون اول، خبرنگاران ؛ علیرضا بهرامی: در دوره خاصی از تاریخ به سر می بریم. نه صرفا از این جهت که هر چند زرق و برق دارد، هولناک هم است. بیشتر منظورم از این زاویه است که هرچند گمان می کنیم دیجیتالیسم و توسعه تکنولوژی ارتباطی، شرایط ماندگاری را ایجاد نموده است، در آینده بیش از پیش معلوم خواهد شد که حاصل این دوران، فراموشی است.
این روزها تقریبا همه چیز در مواجهه با عموم مردم، در دست اختیار فضای مجازی افتاده است. چه شاعران درجه 3 دیروزی که اکنون در صدر شبکه های مجازی نشسته اند و جولان می دهند. از این سخن تکراری اما مهم که آنکه غربال به دست دارد، از پی می آید بگذریم، واقعا به تصور شما به عنوان خواننده اهل فرهنگ این مطلب، چند دهه دیگر که این زیورآلات فرو بریزد و فراموش گردد، شاعران جولان ده امروز، در قیاس با شاعرانی تثبیت شده در ده های 40 و 50 چه شرایط و جایگاهی خواهند داشت؟
ما خودمان را گول نمی زنیم. موضوع خیلی واضح است؛ اولا کیفیت ادبی ملاک است که از این منظر، تکلیف روشن است. دیگر اینکه فضای وب هرچند سرعت انتشار بالایی به ارمغان آورده اما به همین نسبت، به علت شرایط مختلف فنی و مالی، مصداق همان باد هواست که در آینده، برای حوزه هایی چون ادبیات، ماندگاری چندانی به ارمغان نخواهد آورد.
زمانی تصور این شد که آمدن تلویزیون، مرگ کتاب را رقم می زند. زمانی هم فکر می کردند که اینترنت چنین خواهد نمود؛ اما بدیهی است که این چنین نشد. کتاب و رسانه مکتوب انگار چنان خاصیتی دارد که به این راحتی ها بی تاثیر نمی گردد. کافی است در همین حوزه مورد بحثمان، یعنی ادبیات، یک آنالیز ذهنی ولو کوچک داشته باشیم؛ درباره آثار و صاحبان آثار، مشهود خواهد بود که چه کسانی ماندگارتر بوده اند: آنان که به فرهنگ مکتوب تعلق داشتند و نیز به اصل کار و نه شعبده هیاهو و تریبون ها.
علیرضا طبایی نمونه خوبی است برای چنین آنالیز. او که 77سالگی اش مبارک ما باد، کارش را از نوجوانی در شیراز آغاز کرد و با سفر به تهران برای ادامه تحصیل، این شانس را یافت که آثارش در برترین مجله های ادبی روزگار منتشر گردد.
پس از آن، خود به مدت حدود 15 سال مسوول صفحه های شعر مجله جوانان امروز مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات بود. مجله ای بسیار عام پسند و به قول معروف، زرد که صفحه های شعر وزینی داشت. بسیاری از نام آوران شعر این سال ها، ازجمله حسین منزوی، محمدعلی بهمنی، عمران صلاحی و بسیاری از نسل شاعران بالیده در سال های پس از انقلاب، یا کارشان را از آن صفحه ها آغاز کردند، یا در آنها بالیدند.
البته این حضور، پس از پیروزی انقلاب و در جریان هیجان هایی که به اقتضای شرایط بود و بر تفکر چیره می شد، قطع شد. اتفاقا جالب است بدانید که گویا به وسیله آقای حاتم قادری!
علیرضا طبایی پس از آن، سال ها در انزوا و سکوت خواند و نوشت. بین انتشار دو کتاب شعرش 25 سال، یعنی ربع قرن فاصله افتاد. از هر تریبون و محفل و هیجانی به دور بود. اما نتیجه چه شد؟ آیا فراموش شد؟ اتفاقا در بازگشت، کتابش جایزه گرفت و با گذر زمان، نامش بیش از پیش نزد اهالی جدی ادبیات و شعر اعتبار یافت.
اتفاقا یکی از ویژگی های شاخص طبایی در این است که همچنان و در هشتمین دهه زندگی اش، غزلسرایی است که ساحت های نو را جست وجو می نماید و تجربه هایی پیشرو دارد.
در زمینه ترانه هم که مشغولیت او در سال هایی پیش از انقلاب بود، هر چه می گذرد، بعضی از آثارش در نزد خاص و عام اقبال و اعتبار بالاتری می یابد و نامش بیشتر به این واسطه سر زبان هاست.
انگار این یک اصل اساسی است؛ هرچند آنان که هیاهو دارند، نسبت به آن هایی که در خلوت، کار کارستان خودشان را می نمایند، در کوتاه مدت بیشتر دیده می شوند؛ اما واقعیت این است که در گذر زمان، هی رنگ می بازند، تا فراموش شوند.
عمر جناب طبایی حالاحالاها دراز باد؛ به مقدار ای از ماندگاری آثارش که تا ابد است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران