5 پرسش بی پاسخ بزرگ فیلم رستاخیزهای ماتریکس
به گزارش مجله آزمون اول، وقتی سراغ فیلم های ماتریکس می رویم، باید بدانیم که قرار است بیشتر از پاسخ و گره گشایی، پرسش و معما در ذهنمان ایجاد گردد. همانند نئو، ما هم قرص قرمز را می خوریم و به اعماق لانه خرگوش می رویم تا با حقایق تلخ و تکان دهنده و گاهی آزاردهنده این جهان آشنا شویم و در هزارتویی از پرسش های بی پاسخ بمانیم.
تقریبا 20 سال بعد از اینکه اولین فیلم ماتریکس انقلابی در سینمای اکشن و علمی-تخیلی به پا کرد، دنباله آن یعنی رستاخیزهای ماتریکس بعد از مدت ها انتظار اکران شد و در دسترس عموم نهاده شد، و تقریبا همه را سرخورده و ناامید کرد. در این ماتریکس نو، توماس اندرسون را بار دیگر گرفتار یک لوپ و حلقه تکرار از زندگی روزمره می بینیم که اسیر کار دفتری و اداری شده، ولی مدام چیزی آزارش می دهد و انگار می داند که زندگی واقعی جایی بیرون این حلقه تکرار کسالت بار است، و بار دیگر مورفیوس (که این بار به شکل ناراحت نماینده و حقارت باری فرق دارد) به یاریش می آید تا او را از این زندگی پوچ و خیالی نجات دهد.
اما بعد از تمام ماجراهای مجذوب نماینده و غیرمجذوب نماینده ماتریکس چهارم و وقتی تیتراژ آن بالا می آید، باز هم حس می کنیم پرسش های زیادی در فکرمان به جای مانده که پاسخش در فیلم نیست. برای همین در این مقاله فهرستی جمع وجور از همین پرسش ها را برایتان گردآوری نموده ایم تا با یاری آن بتوانیم بخشی از گره های حل نشده ماتریکس را درک کنیم.
1. چرا مورفیوس ظاهر متفاوتی دارد؟
سؤال واقعا خوبی است، ولی فیلم رستاخیزهای ماتریکس به دلایل نامعینی از جواب دادن به آن طفره می رود و هیچ گاه شرحی در خصوص آن به بیننده یا شخصیت های داستان نمی دهد، حتی انگار برای نئو هم عجیب نیست که چرا دوست و یار و مرشد قدیمش با ظاهری متفاوت در کدهای مخفی او پیدایش می گردد.
در سه گانه اصلی، مورفیوس با بازی لارنس فیشبرن تبدیل به شخصیتی اثرگذار و محبوب و ماندگار شد که نقش و جایگاهش دست کمی از خود کیانو ریوز و نئو نداشت. برای همین وقتی طرفداران ماتریکس متوجه شدند در قسمت چهارم خبری از فیشبرن نیست، حالشان گرفته شد. البته نمی خواهیم منکر کوشش های یحیی عبدالمتین دوم در نقش مورفیوس نو شویم، منتهی هیچ کس نمی تواند جای لارنس فیشبرن را بگیرد، و این ایده که حالا مورفیوس تبدیل به یک برنامه کامپیوتری بر اساس ویژگی های مورفیوس واقعی و مأمور نامیت شده، خیلی ها را پس می زند.
البته در جهانی واقعی و بیرون از فیلم، ماجراهای بیشتری در خصوص این قضیه شنیده ایم. فیشبرن سال 2020 طی مصاحبه ای گفت: از من دعوت نشد تا در این فیلم بازی کنم، که ایرادی هم ندارد. امیدوارم که این یکی هم شگفت انگیز و تماشایی باشد و مردم و مخاطبان عاشقش شوند.
طبق گفته های عبدالمتین، مورفیوسی که او بازی نموده یک موجود کاملا فرق دارد. او طی مصاحبه ای که اکتبر 2021 داشت گفت: در این قسمت با نسخه کاملا متفاوتی از مورفیوس آشنا می شویم. نقش شخصیتی را بازی می کنم که با تاریخ کامل ماتریکس آشناست و همه چیز را درباره مورفیوس می داند. شخصیتی است که طی ماجراهای گوناگون فیلم، به شناخت تازه ای از خودش می رسد. بخش زیادی از داستان فیلم ما درباره رشد و پیدا کردن راستا هر فرد است. مورفیوس هم از این قاعده جدا نیست.
در یکی از صحنه های کلیدی فیلم، نایوبی (جیدا پینکت نامیت) مجسمه ای را به نئو نشان می دهد که شباهت زیادی به نسخه اصلی مورفیوس دارد. نایوبی شرح می دهد که بعد از ماجراهای سه گانه اول، مورفیوس را به عنوان رئیس شورای عالی برگزیدند، اما گویا اتفاق هایی افتاد که منجر به کشته شدن او شد. اما جهانی ماتریکس جهانی حقایق قطعی نیست و هنوز نمی دانیم سرنوشت اصلی و واقعی مورفیوس چه بوده.
کیانو ریوز درباره این قضیه و بازگشت به جهانی ماتریکس بدون لارنس فیشبرن می گوید: وقتی با لانا درباره ماجرای مورفیوس حرف زدم، متوجه شدم که می خواهد داستان و جهانی فیلم را به جهت متفاوتی ببرد و این نسخه نو مورفیوس هم در همان جهت بود.
کری ان ماس هم در جایی دیگر گفت: داستان ماتریکس در فکر لانا دچار تکامل و تحولات بسیاری شد، و ما هم به عنوان بازیگر در اینجا حاضر شدیم تا ایده های درون فکر او را به تصویر بکشیم.
اما جدای از این مسائل، تغییر ظاهری مورفیوس احتمالا دلایل منطقی تری هم در داستان دارد. آن طور که ما می فهمیم، نئو خودش این نسخه از مورفیوس را خلق نموده تا وقتی غرق در جهانی ماتریکس شد، به او یادآوری کند جهانی واقعی کجاست. برای همین، منطقی است که او ظاهر متفاوتی برای او طراحی کند تا ماشین ها و مأمورها متوجه هویت واقعی او نشوند. در همان دقایق اولیه، متوجه می شویم که نسخه ای شبیه سازی شده از ماتریکس درون ماتریکس ایجاد شده. توماس اندرسون که در این نسخه از داستان یک بازی ساز پیروز است و مثلا وقایع سه گانه اول را به شکل یک بازی کامپیوتری ساخته، ناخودآگاه این شبیه سازی درون ماتریکس را پنهان نموده و مورفیوس نو را درونش گذاشته تا در پی خودش بگردد.
2. جریان مأمور نامیت چیست؟
این پرسش شبیه قبلی است، چون مأمور نامیت با بازی هوگو ویوینگ هم نقشی اساسی و بسیار کلیدی در سه گانه اصلی بازی می کرد و حالا مثل مورفیوس و لارنس فیشبرن، با یک بازیگر جوان تر جایگزین شده. حالا در این فیلم با یک مأمور نامیت کاملا متفاوت طرف هستیم که رفتارهای عجیبی هم از خودش نشان می دهد.
اما قضیه هوگو ویوینگ با لارنس فیشبرن قدری فرق دارد. گویا از او خواسته بودند تا در فیلم چهارم ماتریکس هم ظاهر گردد، اما درگیر یک نمایش تئاتر بوده و نمی توانسته برنامه هایش را برای حضور در ماتریکس چهارم تنظیم کند. فکر می کردم می توانم به هردوی این کارها برسم. چند هفته برنامه ریزی کردیم که تداخلی ایجاد نگردد و بتوانم در دو پروژه کار کنم. اما در نهایت لانا واچوفسکی به این نتیجه رسید که برنامه هایمان با هم جور در نمی آید و نمی توانیم همکاری کنیم. برای همین بدون من کار را پیش بردند.
در دقایق اولیه رستاخیزهای ماتریکس، متوجه می شویم که توماس اندرسون برای یک رئیس جوان و ازخودراضی با بازی جاناتان گراف کار می نماید، رئیسی که به او می گوید مجبور است یک دنباله برای بازی کامپیوتری ماتریکس بسازد. وقتی مرز بین دو جهانی نئو محو و محوتر می گردد و یک تیراندازی وسط همان اداره در می گیرد، این رئیس انتها هویت واقعی خودش را برملا می نماید و می فهمیم که در واقع همان مأمور نامیت است.
اما این تغییر ظاهری برای مأمور نامیت منطقی تر از مورفیوس به نظر می رسد. از فیلم دوم ماتریکس می دانستیم که مأمور نامیت و کُدهایش بعد از برخورد با نئو، تغییر نموده. حالا و در قسمت چهارم هم می بینیم که بیشتر از قبل خودش را ارتقا داده و به قدرت های کشف نشده ای رسیده، و حتی مثل سابق یک شر مطلق نیست.
اینکه مأمور نامیت و نئو دو روی یک سکه هستند، یکی از اصلی ترین مضامین سه گانه ماتریکس بود و در اینجا هم حضور پررنگی دارد. اوراکل (پیشگو) جایی در قسمت سوم به نئو می گفت که نامیت متضاد اوست و عملا نقطه مقابل او به شمار میرود. در این قسمت هم به صراحت اشاره می نمایند که نامیت در کنار مورفیوس، شخصیتی است که بیشترین نقش را در شکل گیری نئو داشته و برای همین مورفیوس نو را با تلفیق ویژگی های این دو طراحی نموده اند.
3. چرا نایوبی این قدر پیر شده؟
جیدا پینکت نامیت در ماتریکس چهارم به قدری گریم سنگین دارد که اگر فوری او را به جا نیاورید، حق دارید. خود لانا واچوفسکی هم به این قضیه واقف بوده و برای همین فلاش بکی گذرا از نایوبی جوان را آورده تا به مخاطب ها یادآوری کند این پیرزن فرتوت همان نایوبی است.
در ابتدا گمان می کنیم 20 سال از وقایع ماتریکس 3 گذشته، اما نایوبی به نئو می گوید که در ماتریکس 20 سال گذشته و در جهانی واقعی 60 سال از آن موقع می گذرد. به خاطر همین هم هست که لکسی نوه رولاند، کاپیتان سابق سفینه میولنیر است.
نایوبی که حالا ژنرال شده، شخصیتی تلخ تر، جدی تر و یک دنده تر است و حوصله آدم های بی کله و یاغی را ندارد - از جمله باگز (جسیکا هن ویک). بعد از 60 سال مبارزه و زندگی طاقت فرسا، هر کسی هم جای نایوبی بود تلخ اندیش و جدی می شد.
اما این جریان تفاوت بین 20 سال و 60 سال ممکن است معنای پنهانی هم داشته باشد. همان طور که می دانیم، از سه گانه اصلی ماتریکس تا اکران چهارمین قسمت آن، بیست سال زمان در جهانی ما گذشته. در فیلم رستاخیزهای ماتریکس می شنویم که این زمان بیست ساله، در جهانی ماتریکس بوده و نه در جهانی واقعی. آیا لانا واچوفسکی می خواسته بگوید ما و تمام جهان در ماتریکس زندگی می کنیم و هنوز چشممان به جهانی واقعی باز نشده؟
4. کریستینا ریچی در رستاخیزهای ماتریکس چه می نماید؟
کریستینا ریچی بازیگری باسابقه است که از زمان کودکی اش تا به امروز در فیلم های متنوع زیادی بازی نموده، از بلاک باسترهای معروف و پرخرج تا فیلم های خانوادگی و مستقل. پس چرا حضورش در رستاخیزهای ماتریکس تا این میزان محدود و گذراست؟
در بخش های اولیه ماتریکس 4، وقتی معین می گردد که توماس اندرسون باید دنباله ای برای بازی های کامپیوتری ماتریکس بسازد، در یک فصل مونتاژی که با آهنگ سحرانگیز و جاودانه White Rabbit اثر Jefferson Airplane تکمیل شده، جلساتی متعدد می بینیم که در آن ها افراد گوناگون ایده های خودشان را درباره این دنباله می دهند. لانا واچوفسکی از این طریق دهن کجی بامزه ای نموده به فرایند و فرایند احمقانه ای که هالیوود برای سری دوزی و دنباله سازی طی می نماید و مشتی آدم کم هوش و سطحی را کنار هم می آورد تا ایده های نه چندان مجذوب نمایندهشان را به اثری محبوب حقنه نمایند. یکی از آدم هایی که در این جلسات حضور دارد، کریستینا ریچی است. در جایی دیگر، وقتی فلاش بکی از توماس اندرسون و اقدامش برای پریدن از لبه برج می بینیم، کریستینا ریچی باز هم حضور دارد.
شاید تنها علت منطقی برای حضور این بازیگر، برنامه ریزی برای ساخت دنباله های بعدی ماتریکس است. محتمل است لانا واچوفسکی برای قسمت های چهارم و پنجم ماتریکس هم فکرهایی نموده باشد و این شخصیت را برای آن موقع در نظر گرفته. نام کاراکتری که ریچی بازی می نماید گویین دی ور است، نامی عجیب و غیرمتعارف که به نظر می رسد برای یک کاراکتر حاشیه ای و شبیه سیاهی لشکر، بی علت باشد.
علت دیگر برای این اتفاق، این است که ریچی به تازگی بچه دار شده و به هر حال گاهی وقت ها اتفاق های غیرمنتظره ای در زندگی می افتد که برنامه هایمان را به هم می زند.
سومین و محتمل ترین شرح این است که بیشتر نماهای او را در تدوین حذف نموده اند. بعد از نیمه دوم داستان و وقتی توماس اندرسون دوباره نئو می گردد، توجیهی برای حضور کاراکتر ریچی وجود ندارد. شخصیتی که ریچی بازی می نماید احتمالا بیشترین اشاره و ارجاع را به جهانی واقعی دارد. گویین دی ور برای کمپانی برادران وارنر کار می نماید (همان استودیو سازنده ماتریکس ها). شاید یکی از مدیران ارشد برادران وارنر این شخصیت را جدی گرفته و حس نموده می خواهند او را دست بیندازند، و گفته که صحنه هایش را حذف نمایند.
علت این ماجرا هر چه که باشد، حضور کریستینا ریچی به شدت محدود است و حتی شاید بعد از تماشای فیلم یادمان برود او هم در این فیلم بوده. اگر دنباله هایی برای فیلم ساخته گردد، ممکن است ریچی نقش بیشتری داشته باشد.
5. دنباله های بیشتری ساخته خواهد شد؟
در سرانجام رستاخیزهای ماتریکس اشاره ها و نشانه های بسیاری وجود دارد که خبر از یک دنباله می دهد و مخاطب را برای ادامه داستان آماده می نماید. از حضور دوباره آنالیست (نیل پاتریک هریس) گرفته تا این ایده که نئو و ترینیتی می خواهند یک نسخه تازه از جهانی ماتریکس بسازند که دلنشین تر و زیباتر است.
در فصل سرانجامی رستاخیزهای ماتریکس، ترینیتی به قدرت های شگفت انگیز تازه ای دست پیدا می نماید و می تواند مثل نئو پرواز کند. شاید در قسمت بعدی سراغ واکاوی بیشتر این قدرت ها بفرایند و نسخه کاملا نوی از ترینیتی را ببینیم. شاید هم شخصیت هایی مثل ساتی (پریانکا چوپرا) نقش بیشتری در دنباله ی بعدی داشته باشد چون در رستاخیزهای ماتریکس حضور چندان زیادی نداشت. یا شاید جنبه های بیشتری از آنالیست و اقدام های این چند سال اخیرش افشا گردد، نظیر اینکه چطور از نئو و ترینیتی استفاده کرد تا ماتریکس قدرتمندتری بسازد.
ولی اگر هم دنباله ای برایش نسازند، رستاخیزهای ماتریکس به خودی خود قصه ی نسبتا کاملی دارد و با سرانجامی خوش به انتها می رسد و می فهمیم که حالا قرار است یک ماتریکس خوش و خرم و دل انگیز داشته باشیم. در هر صورت، بازخورد مخاطب ها و فروش این فیلم است که سرنوشت دنباله های آن را رقم می زند. تا اینجای کار که بازخوردها شدیدا منفی بوده و اکثریت قریب به اتفاق طرفداران ماتریکس از آن دل خوشی ندارند و حس می نمایند چنین فیلمی از اول هم نباید ساخته می شد. با این اوصاف، نمی توان دورنمای چندان مثبتی برای آینده این مجموعه فیلم در نظر گرفت.
منبع: Looper
منبع: دیجیکالا مگ