فوکویاما: کرونا به افول آمریکا و زوال نظم لیبرال می انجامد
به گزارش مجله آزمون اول، به گزارش خبرنگاران، فرانسیس فوکویاما نظریه پرداز پایان تاریخ و از اساتید شناخته شده دانشگاه جانز هاپکینز، در مطلبی که برای فارین افرز نوشته به موضوع همه گیری کرونا و تاثیر آن بر آینده سیاسی آمریکا و نظام لیبرال پرداخت.
وی در این تحلیل می نویسد: فاکتورهای موثر در یک واکنش پیروز به همه گیری ویروس کرونا عبارتند از ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته، دولت هایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همه گیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارت ها را به حداقل برساند. اما کشورهایی با دولت های ناکارآمد، جوامع چند قطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.
این فیلسوف آمریکایی می افزاید: مردم علاقه ای ندارند که ویروس کرونا را مانند ابولا جدی بگیرند. ابولا کشنده تر بود و بسکمک از مبتلایان حتی قبل از انتقال بیماری می مردند. کووید 19 برعکس ابولا عمل می کند. بنابراین باید منتظر شیوع گسترده تری در دنیا باشیم. لحظه ای را نمی توان متصور شد که کشورها بتوانند پیروزی بر این بیماری را اعلام کنند. اقتصادها آرام آرام باز و با موج بعدی ویروس قفل می شوند. درست مثل یک الگوی V شکل.
وی ادامه می دهد: یک بحران طولانی تر یعنی آسیب های اقتصادی بیشتر. برای چندین دهه در ایالات متحده، سطح تمرکز در بازار رو به برتری بود. کووید 19 این تمرکز را بیشتر و بیشتر کرد. تنها شرکت های بزرگ می توانند از این بحران جان سالم به در ببرند. سطح تعاملات اجتماعی هر روز اهمیت بیشتری پیدا می کند و غول های فناوری، بزرگ و بزرگ تر می شوند. پیامدهای سیاسی ناگوارتر خواهند بود چراکه یک بیماری همه گیر طولانی به از دست رفتن مشاغل، رکود بلند مدت و کسری بودجه غیرقابل اجتناب منجر خواهد شد.
فوکویاما می افزاید: توزیع قدرت دنیای به سمت شرق چرخش خواهد کرد، چراکه آسیای شرقی بهتر از اروپا و ایالات متحده توانست در مدیریت این بحران پیروز باشد. با وجود اینکه سرچشمه بیماری از چین بود، اما پکن توانست به سرعت اقتصادش را به حالت با ثبات برگرداند. در مقابل، پاسخ ایالات متحده بسیار بد بود و چهره این کشور را در سطح دنیای خراب کرد. آمریکا پیشینه ای طولانی در مقابله با بیماری های مختلف دارد، اما جامعه چندقطبی و رهبری ناکارآمد، به جای ترویج وحدت، توزیع کمک ها را سیاسی و تصمیمات کلیدی را به ایالت ها واگذار کرد.
وی پیش بینی می کند: ادامه همه گیری کرونا می تواند به سقوط نسبی ایالات متحده، ادامه فرسایش نظم لیبرالِ بین الملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بیانجامد. از سوی دیگر، همه گیری می تواند تولد دوباره لیبرال دموکراسی را رقم بزند، ساز و کاری که بارها با بدگمانی ها روبرو شده است و این بار با ظهورش نوید بخش انعطاف و حیات دوباره است. اگر قرار باشد روندهای فعلی هیچ تغییری نکنند، بدبینی ها به سرعت بر خوش بینی ها چیره خواهند شد.
به گفته فوکویاما، ویروس کرونا توانست ملی گرایی، انزواطلبی و دیگرهراسی (xenophobia) که در دهه های اخیر شدت گرفته بود را بیشتر و بیشتر کند. برخی دولت ها با سوء استفاده از وضع موجود تصمیم گرفتند خود را به عنوان یک نیروی نجات اضطراری معرفی کنند و هر چه بیشتر از دموکراسی فاصله بگیرند. کشورها به جای همکاری های سازنده برای منافع مشترک، خودشان را بر دیگری ترجیح دادند و از ضعف رقبا به سود خود بهره بردند.
در این میان، کشورهای فقیر با شهرهای شلوغ و سیستم های بهداشت عمومی ضعیف بیش از همه آسیب خواهند دید. در اینجا، دولت ها اغلب اوضاع را بدتر کرده اند. دولت هند به یک باره اعلام قرنطینه ملی کرد و این موجب شد میلیون ها کارگر مهاجر ابتدا در شهرهای بزرگ جمع شوند و سپس در روستاهای خود پخش شوند، که خود انتشار ویروس را شدت می بخشید.
از سوی دیگر، جابه جایی های ناشی از دگرگونی آب و هوایی، خود بحرانی نوظهور در جنوب دنیا بود. این همه گیری، اثرات آن را پیچیده تر و بسکمک از ملت های در حال توسعه را به مرز این بحران نزدیک تر کرد. این بحران امید صدها میلیون از مردم کشورهای فقیر که در دو دهه گذشته از رشد پایدار کشورهای ثروتمند ذینفع بودند؛ ناامید کرد. در این حالت، خشم دنیای برتری خواهد گرفت. ناامیدان گزینه مهاجرت را بر می گزینند- مهاجرتی که این بار با همدردی روبرو نخواهد بود- و رهبران فاسد از قدرت سوء استفاده خواهند کرد.
فوکویاما ادامه می دهد: همه گیری های گذشته، موجب رشد چشم اندازهای آخرالزمانی، فرقه ها و مذاهب جدید شد. فاشیسم پیامد خشونت های جنگ دنیای اول است. نظریه های توطئه در مکان هایی از جمله در خاورمیانه شکوفا شدند، جایی که بسکمک از مردم عادی فاقد قدرت بودند. امروز این چشم اندازهای افراطی به لطف فضاهای رسانه ای افسار گسیخته در سرتاسر دنیا از جمله در کشورهای ثروتمند پخش شده اند. با این حال، نتیجه رکود بزرگ نه استیلای فاشیسم بلکه اقتدار لیبرال دموکراسی بود. با نهایت خوشبینی، شاید این همه گیری نیز به پیامدهای مثبتی ختم شود، البته اگر اصلاحات ساختاری برون گرا در دستور کار قرار گیرد.
این نظریه پرداز ژاپنی-آمریکایی در ادامه ابراز امیدواری می کند: این بیماری همه گیر همه جا را شفاف کرده است. ناکارآمدی ها، ضعف ها، شایستگی ها و کارآمدی ها بیش از هر زمان دیگری به چشم می آیند. شکاف بین ثروتمندان و فقیران بیشتر شده و عمیق تر هم خواهد شد. با هم بودن و همبستگی های اجتماعی می تواند حمایت های اجتماعی سخاوتمندانه ای را ایجاد کند. درست مانند رنج های مشترک ملی بعد از جنگ دنیای اول و رشد و رفاهی که در دهه های 1920 و 1930 رقم خورد.
اینها شاید به یک ایدئولوژی نئولیبرالیسم شدید منتهی شود که بسکمک از اشکال مالکیت و مقررات دولتی را بر نمی تابد. با توجه به اهمیت اقدامات قدرتمند دولت در کاهش همه گیری، بحث در این مورد سخت خواهد بود. با این حال، نظرسنجی ها حاکی از آن است که بیشتر آمریکایی ها به توصیه های کارشناسی پزشکان دولت برای مقابله با این بحران اعتماد دارند و این می تواند حمایت از مداخله دولت در مسائل عمده اجتماعی را در بر داشته باشد. این بحران در نهایت می تواند به تقویت همکاری های بین المللی، البته نه در سطح رهبران ملی، بلکه در بین دانشمندان و مقامات بهداشت عمومی منجر شود. در این صورت می توان شاهد تعهد جدیدی برای کار چند جانبه در راستای پیشبرد منافع مشترک باشیم.
با این حال، فوکویاما هشدار می دهد: اگرچه این بحران ناکارآمدی ها و شایستگی های دولتی را به خوبی نمایان کرد، اما مشکل اینجاست که دولت های ناکارآمد بسیار بیشتر از کارآمدها هستند. مدیریت پیروز در مراحل اولیه بحران نیازمند نه تنها دولت های توانمند و منابع کافی بلکه نیازمند وفاق اجتماعی بسیار زیاد و رهبران شایسته ای است که اعتماد مردم را همراه داشته باشند. کره جنوبی و آلمان نمونه هایی از این دست اند. از آنجا که تعداد ناکارآمدها بیشترند، مدیریت و خوش بینی سخت خواهد بود.
از این منظر، دلیل دیگر برای بدبینی این است که سناریوهای مثبت نوعی از گفتمان عقلانی عمومی و یادگیری اجتماعی را می طلبند. با این حال، می بینیم که پیوند بین تخصص تکنوکراتیک و سیاست های عمومی ضعیف است. دموکراتیزه کردن اقتدار به مدد انقلاب دیجیتال، سلسله مراتب شناختی را با دیگر سلسه مراتب ها همسطح کرده و تصمیم گیری های سیاسی اغلب اسیرِ حرافی های اقتدارگرا شده اند. این یک محیط نامناسب برای خود آزمایی سازنده جمعی است.
وی می افزاید: بزرگ ترین متغیر در اینجا ایالات متحده است. کشوری که از بخت بد، بی کفایت ترین و تفرقه انگیزترین رهبرش را در این همه گیری به خود دید. ترامپ خوش اقبالی سیاسی اش را بر اتحاد ملی ترجیح می دهد. او از بحران برای افزایش شکاف های اجتماعی استفاده می کند. بی گمان، رهبری نالایق، مهم ترین علت ناکارآمدی آمریکایی در مدیریت همه گیری است.
به گفته فوکویاما، اگر ترامپ بازهم رئیس جمهور شود، شانس احیای گسترده تر دموکراسی یا نظم بین الملل لیبرال کاهش خواهد یافت. اما، نتیجه انتخابات هر چه باشد، چند قطبی عمیق شکل گرفته در دل جامعه آمریکایی به قوت خود باقی خواهد ماند. حتی اگر دموکرات ها کاخ سفید و هر دو مجلس کنگره را پُر کنند، کشوری را به دست خواهند گرفت که به زانو نشسته است. هر اقدامی با کوهی از بدهی ها و انبوهی از مخالفان روبرو خواهد شد. چندین سال طول خواهد کشید تا موسسات ملی و بین المللیِ ضعیف دوباره احیا شوند.
نظریه پرداز سرانجام تاریخ در سرانجام افزود: با گذشت سخت ترین و غم انگیزترین مرحله بحران، دنیا در حال حرکت به سمت یک کشمکش دلسرد کننده و طولانی است. سرمایه داری، دموکراسی و ایالات متحده همگی قبلاً ثابت کرده اند که توانایی یک دگرگونی را دارند، اگر شعبده باز خوبی باشند.
منبع: خبرگزاری مهریزد بلاگ: یزد بلاگ | جذابیت های تاریخی و اقلیم شهر جهانی یزد
انوار بلاگ: انوار بلاگ | انجمن و وبلاگ های انوار